دیکشنری
داستان آبیدیک
توقیف قسمتی از حقوق کارمند جهت پرداخت دیون او به طلبکار
english
1
Law
::
(ie بدهي اجرايي) salary attachment
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
توقیف (کردن) مدارک یا اموال
توقیف (یا حق توقیف) ملک برای تضمین پرداخت مالیات مستغلات
توقیف اجرای حکم دادگاه به دستور قاضی
توقیف اجرای درخواست ارائه مدارک
توقیف احتیاطی
توقیف اموال
توقیف اموال مدیون (نزد شخص ثالث)
توقیف اموال مدیون خارجی
توقیف تبعه کشور متخاصم در زمان جنگ
توقیف جریان تامین دلیل
توقیف دادرسی
توقیف داوری به حکم دادگاه
توقیف دعوی
توقیف شخص
توقیف قانونی
توقیف قسمتی از حقوق کارمند جهت پرداخت دیون او به طلبکار
توقیف مال
توقیف مال تا خاتمه دادرسی
توقیف مجدد
توقیف مدعی به
توقیف و فروش مال
توقیف و فروش مال (برای پرداختن دین یا محکومٌ به)
توقیف و فروش مال مدیون به حکم دادگاه
توقیف کردن
توقیف کردن ـ توقیف
توقیف کشتی
توقیف کشتی در بندر
توقیف کننده اموال
توقیف یا بازداشت غیر قانونی
توقیف یا تامین اموال مستاجر به نفع موجر
معنی‌های پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید